حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

هنر,قلم,رسالت هنر برای هم,برای تفکر

در پس هر کلمه چو اندیشه کنی  خود حاصل دگری

زتفکر زقلم زنوشتن زهنر چو اندیشه کنی خود هنری

قلم از فکر چو نتراوش کند در بندست بر در از آن چو اندیشه زگفتن زنوشتن چو شوی چون هنری

وگرنه رود مانده بر سر صخره زسنگ خواهد  خفت

چو زگفتن زخفتن زهنر در بر آن رسالت زقلم چون تو شوی حرف زقلم چون هنری

ورنه از ماندنو رفتن چه حاصل زبی اندیشه خفتن زشبو روز

چون تو اندیشه کنی بهر زبهتر زبهتر شدن از بهتر شدن خود زخود زدیگر زآن

زبر از آن برو بر آنی دگر این چو شود هم زهم چو مرحم بشویم آنوقت زهنر زقلم زهم زهر چه نگری چون رسیدن

به بهتر شدنیم

حسام الدین شفیعیان

شهری رویایی

یک سبد شعر برای کلبه ی تنهایی

یک سبد واژه پر از حجم  دردو کمی بارانی

نغمه ای که مرا میبرد با خود به شهری رویایی

آنجا باغبان داشت گلی و گیاهو  دلی دریایی

پشت پرچین اقاقی یک نفر شعر میخواند

از غم واژه کمی  حرف کمی گل میکاشت

جای حرفم نبود طاقچه  ی حجم  هجایای کشیده روی کلمات

پتک انگیز ترین خورد کننده داشت کلمه روی  ردیف

صبح نغمه همی باز طلوع بودو طلوع

شعر من جای کمی واژه کمی حرف میداشت

حسام الدین شفیعیان

خواب زمستانی

شهر خواب بافتنی زمستانی

شهر خواب طولانی چهارراه حروف

آجرهای درهم تکیده ساختمان های غروب

بلواری که میبرد زندگی را جای پنهانی

جایی در شهر مردی میزد تار تنهایی

خزان برگ گرفته شهر درد و غم داشت

اینجا شهر آرزوها کمی حرف میداشت

برای شعرم بافتنی میبافی

آدم برفی ها  همیشه قصه رفتن دارند

حسام الدین شفیعیان

/شهر قصه ات کجاست/

/شهر قصه ات کجاست/

شهر قصه دگری دارد
هم بالا و هم پائینو زبری دارد
شهر چراغ قرمز دارد
عروس بخت شهر زیر آواز مردمک ها میخوابد
اینجا پری دریایی یعنی برگشتن
دریا دیگر کجای قصه هست
وقتی در شهر خاموشی هست
کجای شهر باید نوشت قصه را
اینجا فصل دگر زندگی هست


حسام الدین شفیعیان

بارش کلمات-میان زندگی-در فصلی نو

بباران بیت بیت این غزل را

بخوانا بیت بیت این غزل را

برانا و بدانایی برانی

براندن در غزل شعری چکانی

چکاندم هم غزل هم شعر دیگر

قلم تق تق کنان بود تیر دیگر

بتیر از این غزل فکری دگر شو

بخوانو جملگی  فکری دگر شو

=======

میان زندگی فصلی اقاقی

اقاقی جملگی فصلی خزانی

خزان در بر پائیز تا بهاران

به گل خو میکند فصلی قطاران

=========

شور در جمله همی شد غزلی نو

از بیت غزل سطری دگر غزلی نو

ما هم  غزل خوان شبیم جمله غزل ها

از بعد دگر فصل دگر ماضی تکرار

شد شعر چراغانی از این ره که بگیریم

همره شویم توشه نیک بختی بگیریم

========

حسام الدین شفیعیان