مریم مجدلیه (در انجیل یوحنا به تنهایی، اما در اناجیل همنوا به همراه زنان دیگر) در صبح یکشنبه بر سر گور عیسی میرود و از خالی یافتن آن متعجب میشود. علیرغم تعلیمات عیسی، شاگردانش متوجه نشده بودند که قرار است او دوباره برخیزد.[۲۴۰]
عروج عیسی به بهشت در باب ۲۴ لوقا و باب ۱ اعمال رسولان توصیف و در نامه به تیموتاوس بدان اشاره شدهاست. بنا به اعمال رسولان، ۴۰ روز بعد از برخاستن، در برابر نگاه حواریون به سوی آسمان رفت و در ابری ناپدید شد. بنا به باب سومِ نامه اول پطرس، «عیسی به بهشت رفت و در دستان امن خداست.»[۵۲]
اعمال رسولان به چند مرتبه دیده شدن عیسی بعد از عروجش اشاره میکند. در باب هفتم، استفان به بهشت نگاه و «عیسی را در دست راست خدا» مشاهده میکند.[۲۴۴] در راه دمشق، پولس بعد از دیدن «نوری خیرهکننده از گرداگرد آسمان» و صحبت با عیسی، به مسیحیت میگرود. عیسی همچنین به خواب حنانیه دمشقی میرود و از او میخواهد پولس را که بعد از دیدن آن نور کور شده بود، دوباره بینا کند.[۲۴۵] مکاشفه یوحنا هم حاوی سخنانی از عیسی در ربط با پایان جهان است.[۲۴۶]
بعد از زندگی عیسی پیروانش، چنانکه در بابهای اول اعمال رسولان توصیف شدهاست، همگی از طریق تولد یا ایمان آوردن یهودی بودند که کتاب مقدس آنان را «تازهوارد» یا «غریبه»[۲۴۷] و مورخان «مسیحیان یهودی» میخوانند. پیام اولیه انجیلها به صورت شفاهی و احتمالاً به زبان آرامی[۲۴۸] و سپس یونانی منتقل میشد.[۲۴۹] بنا به اعمال رسولان و نامه به غلاطیان، اولین جوامع مسیحی در شهر اورشلیم واقع بودند و از جمله رهبرانشان پطرس، یعقوب برادر عیسی و یوحنا بودند.[۲۵۰][۲۵۱]
پولس بعد از ایمانآوردن، بر خود لقب «رسول جنتیلها (غیریهودیان)» مینهند و مسیحیت را میان آنان تبلیغ میکند. گفته شدهاست که تأثیر پولس بر تفکرات مسیحی از همه نویسندگان عهد جدید بیشتر بودهاست.[۲۵۲] تا آخر قرن اول میلادی، مسیحیت از دیدگاه مسیحیان و غیرمسیحیان به دینی مستقل از یهودیت که خود در قرون بعد از نابودی معبد دوم در حال تکامل و توسعه بود، بدل شده بود.[۲۵۳]
چندین نقلقول از عهد جدید و دیگر متون مسیحی قرون اولیه نشان میدهد که مسیحیان نخستین بهطور معمول کتاب مقدس عبری را از متون مقدس خود به حساب میآوردند و معمولاً ترجمههای یونانی و آرامی آن را میخواندند.[۲۵۴]
مسیحیان اولیه تعداد زیادی اثر دینی، از جمله آنهایی که در عهد جدید قانونی فهرستشان آمدهاست، به نگارش درآوردند. متون قانونی، که منابع اصلی استفاده شده توسط مورخان جهت شناخت شخصیت تاریخی عیسی و متون مقدس مسیحی هستند، احتمالاً بین سالهای ۵۰ تا ۱۲۰ م نوشته شدهاند.[۲۵۵]
در سال ششم میلادی، یهودیه، ادوم و سامریه که پیش از آن پادشاهیهای تابع امپراتوری روم بودند، با یکدیگر ادغام شدند و استان رومی یهودیه شکل گرفت. به جای یک پادشاه تابع، یک بخشدار رومی بر آن سرزمین حکومت میکرد. قیصریه دریایی مرکز حکومت آن بخشدار بود و به کاهن اعظم اسرائیل اجازه داده شده بود بر اورشلیم حکومت کند. بخشدار زمانی که احساسات دینی و ملی در جریان مراسمهای دینی باعث آشوب و شورش میشد، به اورشلیم میرفت. قلمروهای یهودی جلیل و یهودیه توسط سرزمینهای غیر یهودی احاطه شده بودند اما رومیها به یهودیان اجازه دادند که به صورت قانونی و فرهنگی مجزا باقی بمانند. جلیل سرزمین ثروتمندی بود و فقر به اندازهای نبود که بتواند نظم اجتماعی را با خطر مواجه کند.[۱۶۷]
این دوره هلنیستی دین یهودیت بود؛ در این دوره، سنتها و عناصر دینی یهود با فرهنگ یونانی ترکیب شد. تا زمان سقوط امپراتوری روم غربی و فتوحات مسلمانان در مدیترانه شرقی، مراکز اصلی یهودیت هلنیستی انطاکیه و اسکندریه، دو مرکز شهری یونانی در غرب آسیا و شمال آفریقا بودند که در قرن ۴ قبل از میلاد و پس از لشکرکشیهای اسکندر مقدونی تأسیس شدند. در دوره هیکل دوم، یهودیت هلنیستی در اورشلیم هم وجود داشت و که باعث ایجاد نزاعهایی میان دو گروه یهودیان سنتی و هلنیستی میشد. در این دوره، کتاب مقدس عبری از عبری توراتی و آرامی توراتی به یونانی یهودی کوینهای ترجمه شد؛ به دلیل اینکه سخنوران عبری کاهش پیدا کردند، ترگومها نیز به آرامی ترجمه شدند.[۲۵۶]
اساس دینی یهودیان بر تورات، پنج کتابی که میگفتند توسط خدا به موسی داده شده، استوار بود. سه گروه مهم مذهبی فریسیان، اسنیها و صدوقیان بودند. هرچند این سه گروه در مجموع نماینده بخش کوچکی از جمعیت بودند. یهودیان چشم به راه آن روزی بودند که خدایشان آنها را احتمالاً به وسیله جنگ علیه رومیان از حاکمان «کافر» خود نجات دهد.[۱۶۷]
اناجیل چند اشاره به سال تولد عیسی ارائه میکنند. بنا بر متی ۲:۱، تولد عیسی در زمان پادشاهی هیرود بزرگ که در سال ۴ میلادی درگذشت، اتفاق افتاد. به گفته لوقا ۱:۵، هیرود اندکی پیش از تولد عیسی مرد؛[۲۵۹][۲۶۰] هرچند همین انجیل زایش عیسی را همزمان با سرشماری مالیاتی کوئیرینیوس که ۱۰ سال بعد از مرگ هیرود اتفاق افتاد، میداند.[۲۶۱][۲۶۲] لوقا ۳:۲۳ متذکر میشود که عیسی در زمان آغاز تبلیغ ۳۰ ساله بود که بنا به گفته اعمال رسولان ۱۰:۳۷ و ۱۰:۳۸، پس از تبلیغ توسط یحیی انجام شد؛ دوران ابلاغ یحیی بنا به گفته لوقا ۳:۱ و ۳:۲، در پانزدهمین سال امپراتوری تیبریوس آغاز گردید که برابر میشود با ۲۸ یا ۲۹ میلادی.[۲۶۳][۲۶۴] با ترکیب گفتههای اناجیل و اطلاعات تاریخی، بیشتر پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که تولد عیسی باید بین سالهای ۶ تا ۴ قبل از میلاد اتفاق افتاده باشد،[۲۶۴][۲۶۵] هرچند گروهی دیگر بازه بزرگتری را محتمل میدانند.
بازه تاریخ تبلیغ عیسی با استفاده از شیوههای مختلفی تخمین زده شدهاست.[۲۶۶][۲۶۷] یکی از این شیوهها انطباق سالهای ذکر شده توسط لوقا و اعمال رسولان با حکومت تیبریوس است که تاریخی میان ۲۸ یا ۲۹ میلادی را به دست میدهد.[۲۶۸] روش دیگری آغاز آن را بین سالهای ۲۷ تا ۲۹ میداند، زیرا یوحنا ۲:۱۳ تا ۲:۲۰ میگوید که ۴۶ سال از ساخت معبد اورشلیم در زمان آغاز تبلیغ عیسی میگذشت و یوسف فلاوی هم متذکر شده که هیرود بزرگ در هجدهم سال سلطنتش دستور به بازسازی معبد دادهاست.[۲۶۶][۲۶۹] روشی دیگر، استفاده از سالهای مرگ یحیی و ازدواج هیرودیس آنتیپاس با هیرودیاس (بنا به نوشتههای یوسف فلاوی) و مرتبط کردن آن با متی ۱۴:۴ و مرقس ۶:۱۷ است.[۲۷۰][۲۷۱] بیشتر پژوهشگران سال ازدواج را بین ۲۸ تا ۳۵ میدانند و نتیجتاً زمان آغاز تبلیغ عیسی میشود ۲۸ تا ۲۹.[۲۶۷]
تلاشهایی انجام شده تا زمان تصلیب عیسی مشخص شود. نظر بیشتر محققان آن است که او در سال ۳۰ یا ۳۳ مصلوب شد.[۲۵۷][۲۷۲] انجیلها ذکر کردهاند که این اتفاق در زمان حکومت پونتیوس پیلاطس بر یهودیه (بین سالهای ۲۶ تا ۳۶) اتفاق افتادهاست.[۲۷۳][۲۷۴][۲۷۵] زمان مسیحی شدن پولس (بین ۳۳ تا ۳۶) بالاترین محدوده برای تاریخ مصلوب شدن است. زمان مسیحی شدن و تبلیغ پولس با بررسی رسالههای پولس و اعمال رسولان قابل ردیابی است.[۲۷۶][۲۷۷] همچنین ستارهشناسان تلاش کردهاند تاریخ دقیق مصلوب شدن را با بررسی حرکت ماه و محاسبه زمان تاریخی پسح، مراسمی انجام شده بر اساس گاهشماری شمسی–قمری عبری، تخمین بزنند. بر این اساس، عیسی در ۷ آوریل ۳۰ یا ۳ آوریل ۳۳ مصلوب شدهاست.[۲۷۸]
بسیاری از پژوهشگران مدرن توافق دارند که پدر عیسی، یوسف نجار، قبل از اینکه او تبلیغ خود را آغاز کند، مرد. انجیلها اصلاً به یوسف در زمان تبلیغ عیسی اشاره نمیکنند. مرگ یوسف میتواند دربارهٔ خطابشدن عیسی با لفظ «عیسی پسر مریم» در مرقس ۶:۳ شفافسازی کند، چرا که پسرها را معمولاً با نام پدرشان خطاب میکردند.[۲۷۹]
بنا به گفته تیسن و مرتس، برای رهبران کاریزماتیک چون عیسی، معمول است که با خانوادههایشان به مشکل بخورند.[۲۸۰] در انجیل مرقس، خانواده عیسی دچار این بیم میشوند که او دیوانه است. این قسمت را یک اتفاق تاریخی میدانند، زیرا بعید است که توسط مسیحیان اولیه ساخته شده باشد.[۲۸۱] پس از مرگ عیسی، بسیاری از اعضای خانوادهاش به جنبش مسیحی پیوستند.[۲۸۰] برادرش، یعقوب، به یکی از رهبران کلیسای اورشلیم تبدیل شد.[۲۸۲]
به عقیده گیزا ورمس تکامل الهیاتی باعث شدهاست که باور «تولد عیسی از باکره» رواج یابد، نه اتفاقات تاریخی.[۲۸۳] اگرچه بسیاری از محققان باور دارند که انجیلهای همنوا از روی یکدیگر نوشته شدهاند، اما دیگران این موضوع را قابل اهمیت میدانند که باکره بودن مادر عیسی توسط دو انجیل همنوا (متی و لوقا) ذکر شدهاست.[۲۸۴][۲۸۵][۲۸۶][۲۸۷][۲۸۸][۲۸۹] بنا به گفته اد سندرز، روایتهای تولد عیسی از باکره در متی و لوقا واضحترین نمونه از جعل در روایات اناجیل در ربط با زندگی عیسی است. هر دو انجیل میگویند او مطابق پیشگوییهای یهودی در بیتلحم متولد شدهاست و هر دو میگویند که او در ناصره رشد یافتهاست. اما سندرز اشاره میکند دو انجیل آن را بهطور کاملاً متفاوتی روایت میکنند. ادعای لوقا مبنی بر یک سرشماری که پس از آن هرکسی به شهر اجدادیاش بازگشت، نمیتواند درست باشد. روایت متی محتملتر است، اما داستان به گونهای ساخته شده که عیسی را چون یک موسی جدید معرفی کند، و یوسف فلاوی هم، با وجود ذکر بیرحمی هیرود بزرگ، هیچ اشارهای نمیکند که او دستور به قتلعام نوزدان داد. نتیجتاً بیشتر اندیشمندان معاصر کشتار نوزدان پسر توسط هیرود که متی از آن سخن گفته را واقعی نمیدانند.[۲۹۰]
سندرز میگوید شجرهنامه عیسی بر اساس اطلاعات تاریخی تهیه نشده، بلکه میل نویسندگان برای نمایاندن عیسی به عنوان منجی یهودی را نشان میدهد.[۱۰۱] نیز تلاشهایی صورت گرفته تا دلیل اختلاف متی و لوقا در مورد شجرهنامه عیسی توضیح داده شود، مانند مارتین لوتر که معتقد بود لوقا شجرهنامه مریم را روایت کرده ولی متی شجره نامه یوسف را.[۲۹۱] علیرغم این تلاشها، مورخان دانشگاهی توافق نظر دارند که این شجرهنامهها را نمیتوان با هم آشتی داد. یک نظر رایج آن است که متی تبارنامهای سلطنتی و لوقا شجرهنامهای الهی برای عیسی ساختهاست.[۲۹۲] در هر حال، زمانی که تصور شود عیسی از یک زن باکره متولد شده، دیگر رسیدن نسل او به داوود از طریق یوسف نجار منتفی است.[۲۹۳] به علاوه، لوقا به رابطه خونی بین عیسی و یحیی اشاره میکند؛ اما محققان معمولاً این را هم جعلی میدانند.[۲۹۴][۲۹۵]
بیشتر پژوهشگران مدرن غسل تعمید عیسی را، در کنار مصلوب شدن او، یک واقعیت تاریخی روشن میدانند.[۲۹۶] این دو اتفاق به اندازهای به عنوان حقایق تاریخی مورد قبول هستند که جیمز دی.جی. دون، یک الهیدان، از آنها به عنوان نقطه شروع جهت تحقیق در ربط با شخصیت تاریخی عیسی یاد میکند.[۲۹۶] محققان با استفاده از ملاک خجلت[ث] استدلال میکنند محتمل نیست که مسیحیان اولیه داستان غسل تعمید عیسی را جعل کرده باشند، زیرا در آن صورت نتیجه گرفته میشد که عیسی مرتکب گناهی شده و خواستار توبه بودهاست.[۲۹۷][۲۹۸] بنا به گفته تیسن و مرتس، عیسی تحت تأثیر یحیی بودهاست و بسیاری از عناصر آموزههای او را به آموزههای خود وارد کردهاست.[۲۹۹]
محققان مدرن اتفاق نظر دارند که عیسی در جلیل و یهودیه زندگی کرد و برای تبلیغ یا تحقیق راهی جای دیگری نشد.[۳۰۰] آنها معتقدند که عیسی با بزرگان یهودی دربارهٔ موضوع خدا بحث کرد، عدهای را مداوا کرد، آموزههای خود را در قالب مثلها عرضه کرد و پیروانی برای خود دست و پا کرد.[۲۵۸] منتقدان یهودی عیسی معتقد بودند تبلیغ عیسی یک رسوایی است زیرا او با گناهکاران همغذا میشد، با زنان صمیمی میشد و به پیروانش اجازه میداد در روز شبات کار کنند.[۶۱] بنا به سندرز، پذیرفتنی نیست که اختلاف نظر بر سر تفسیر شبات و قانون موسی باعث شود مقامات یهودی خواستار مرگ عیسی شوند.[۳۰۱]
به گفته اهرمان، عیسی تصور میکرد تمرکز همه بر ملکوت الهی است، نه چیزهایی در زندگی زمینی.[۳۰۲] او دربارهٔ هلاخا (قانون یهودی) تعلیم میداد، به دنبال درک مفهوم واقعی آن بود و برداشتهایش بعضاً با سنتهای دیگر متضاد بود.[۳۰۳] عیسی عشق را در مرکز قانون یهودی قرار داد و پیروی از آن قانون را ضرورتی آخرالزمانی میدانست.[۳۰۳] آموزههای اخلاقی او شامل بخشش، قضاوت نکردن دیگران، دوست داشتن دشمنان و اهمیت دادن به فقرا بود.[۳۰۴]
علمای یهود عیسی را به درگاه پونتیوس پیلاطس، فرماندار رومی، میبرند تا عیسی را برای اتهاماتی نظیر کفر، تحریک مردم به عدم پرداخت مالیات به روم، جادوگری و ادعایش مبنی بر «پادشاه یهود»، پسر انسان و ناجی جهان بودن، محاکمه کند.[۲۱۷] کلمه «پادشاه» در مکالمه میان پیلاطس و عیسی نقشی مرکزی دارد. در یوحنا، عیسی متذکر میشود که پادشاهی من متعلق به این دنیا نیست، اما بهطور صریح هم انکار نمیکند که پادشاه یهود است.[۲۲۱][۲۲۲] در لوقا، پونتیوس پیلاطس پس از فهمیدن دربارهٔ جلیلهای بودن عیسی،[۲۲۳][۲۲۴] دستور میدهد او را نزد هیرودیس آنتیپاس ببرند زیرا هیرود حاکم جلیل بود.[۲۲۵] نزد هیرود، عیسی هیچ پاسخی به سوالات او نمیدهد. نتیجتاً، هیرود و سربازانش عیسی را مسخره کرده و لباسی شاهانه به او میپوشانند تا چون یک پادشاه به نظر برسد، سپس او را دوباره نزد پیلاطس میفرستند.[۲۲۶] پیلاطس بزرگان یهود را فرامیخواند و به آنها اعلام میکند «من این مرد را مجرم نیافتم.»[۲۲۵]
مطابق یکی از سنتهای عید پسح در آن دوره، پیلاطس قرار بود با خواست مردم یکی از زندانیان را آزاد کند. او از جمعیت میخواهد که یکی از بین عیسی و قاتلی به نام باراباس را انتخاب کنند.[۲۲۷] مردم تحت تأثیر ریشسفیدان، درخواست میکنند که باراباس آزاد و عیسی مصلوب شود.[۲۲۸] پیلاطس تقصیرنامهای به زبانهای عبری، لاتین و یونانی مینویسد که بر روی آن نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود» و قرار بود بر صلیب عیسی نصب شود.[۲۲۹] آنگاه عیسی را به سربازان میدهد تا او را مصلوب کنند. آنها تاجی از خار بر سر او میگذارند و به تمسخر «پادشاه یهود» میخوانندش و قبل از اینکه عیسی را برای مصلوب شدن به گلگتا ببرند، او را میزنند.[۲۱۵][۲۱۷][۲۳۰][۲۳۱]
هر چهار انجیل متعارف مصلوب شدن عیسی را روایت کردهاند. بعد از محاکمهها، عیسی را درحالیکه صلیب خود را حمل میکرد به گلگتا بردند؛ مسیری که طی کردند را به صورت سنتی راه اندوه مینامند. بنا به سه انجیل همنوا، رومیان شخصی به نام شمعون قیروانی را مجبور کردند در حمل صلیب عیسی را یاری کند.[۲۳۲][۲۳۳] در لوقا، عیسی به زنانی که به دنبالش میآمدند و گریه میکردند میگوید «برای من گریه نکنید، بلکه به خاطر خود و فرزندانتان اشک بریزید.»[۲۳۴] در گلگتا، به او شرابی مخلوط با مر مکی یا حنظل دادند تا درد را احساس نکند، اما بنا به متی و مرقس، این پیشنهاد را رد کرد.[۲۳۲][۲۳۳]
بعد از آن، سربازان عیسی را بر صلیب کشیدند و لباسهایش را غارت کردند. در بالای سر عیسی بر روی صلیب نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود.» سربازها و رهگذران او را به خاطر آن نوشته مسخره میکردند. همزمان با عیسی، دو دزد را هم مصلوب کردند. در متی و مرقس، آن دزدها نیز به تمسخر عیسی دست زدند. در لوقا، یکی از آن دزدها عیسی را سرزنش میکند که اگر مسیح هستی، خودت و ما را نجات بده، اما دیگری از عیسی دفاع میکند.[۲۳۲][۲۳۵][۲۳۶] عیسی به دومی میگوید: «امروز با من در بهشت خواهی بود.» بنا به یوحنا، مادرش مریم و «شاگردی که دوست میداشت» هم خود را در زمان تصلیب خود را به آنجا رساندند. عیسی از شاگرد موردعلاقه خود میخواهد که از مادرش مراقبت کند.[۱۱۷]
سربازان رومی به جهت آنکه مرگ را تسریع کنند، پاهای آن دو دزد را شکستند اما با عیسی چنین نکردند، چون زمانی که به او رسیدند، دیدند مردهاست. در یوحنا، یکی از سربازان نیزهای به پهلوی عیسی فرومیکند که از آن خون و آب فواره میزند.[۲۳۷] در روایات همنوا زمانی که عیسی میمیرد، پرده معبد به دو نیم پاره میشود. در متی، زلزلهای باعث گشوده شدن قبرها میشود. در مرقس و متی، فرمانده سربازان رومی که از این اتفاقات وحشتزده شده بود، میگوید: «به راستی او پسر خدا بود.»[۲۳۲][۲۳۸]
در همان روز، یوسف الرامی با اجازه پیلاطس و کمک نیقودیموس، جنازه عیسی را از صلیب پایین میآورد، «به رسم تدفین یهودی با عطریات در کفن میپیچد» و در مقبره تازه کندهشدهای قرار داد. در متی، کاهنان اعظم یهودی به نزد پیلاطس میروند و از او میخواهند نگهبانانی تا روز سوم برای قبر بگمارد. پیلاطس پاسخ میدهد «چنانکه صلاح میدانید از آن قبر حفاظت کنید.» آنان نیز قبر را مهر و موم کرده و نگهبانی برای آن گذاشتند.[۲۳۲][۲۳۹]
حدوداً ۳۰ مَثَل یک سوم آموزههای ثبت شده عیسی را شکل میدهند.[۱۵۴][۱۵۶] مثلها را در خلال موعظهها و دیگر اتفاقات روایت کردهاند.[۱۵۷] در آنها نمادپردازی به کار رفتهاست و معمولاً جهان مادی را به جهان معنوی ربط میدهند.[۱۵۸][۱۵۹] مضامین رایج در آن داستانها شامل مهربانی و سخاوت خدا و خطرات گناهان است.[۱۶۰] برخی از مثلهای عیسی مانند پسر ولخرج (در انجیل لوقا باب ۱۵) ساده هستند و برخی دیگر چون روییدن دانه (مرقس باب ۴) پیچیده و عمیقند.[۱۶۱] زمانی که پیروان عیسی از وی پرسیدند چرا در قالب مثلها با مردم سخن میگوید، جواب داد «توانایی درک اسرار ملکوت آسمان به شما عطا شده، امّا به آنها داده نشدهاست چون به شخصی که دارد بیشتر داده خواهد شد تا به اندازهٔ کافی و به وفور داشته باشد، و از آن شخصی که ندارد، حتّی آنچه که دارد هم ستانده میشود. نتیجتاً، من برای آنان در قالب مثلها صحبت میکنم، چون آنان نظاره میکنند ولی نمیبینند و گوش میدهند ولی نمیشنوند و نمیفهمند.»[۱۶۲]
در روایات اناجیل، عیسی بخش بزرگی از تبلیغ خود را صرف انجام معجزات، به خصوص شفا دادن، میکند.[۱۶۳] آن معجزات در دو دسته اصلی قرار میگیرند: معجزات درمانی و معجزات طبیعت.[۱۶۴] معجزات درمانی شامل درمان مشکلات جسمانی، جنگیری[۱۹][۱۶۵] و زندهکردن مردگان میشود.[۱۶۶] از جمله معجزات طبیعت تبدیل آب به شراب، راه رفتن روی آب و آرام کردن طوفان هستند که کنترل عیسی بر طبیعت را نشان میدهند. عیسی ذکر میکند که معجزاتش دارای منشأ الهی هستند. مخالفان عیسی او را متهم کردند با کمک بعلالذباب، از امیران شیاطین، جنگیری میکند اما عیسی جواب داد که با روح خدا یا انگشت خدا چنان میکند. او استدلال کرد شیطان به شیاطین خود اجازه نخواهد داد به فرزندان خدا یاری برسانند زیرا باعث میشود در خاندانش جدایی افتد و ملکوتش به نابودی کشیده شود؛ به علاوه، او از مخالفانش پرسید اگر جنگیری من با یاری بعلالذباب انجام میشود، «شاگردان شما به یاریِ چه کسی جنها را بیرون میکنند؟»[۱۶۷][۱۶۸] در باب ۱۲ متی، عیسی ذکر میکند «هر نوع گناه و کفری که انسان مرتکب شود، مورد آمرزش واقع خواهد شد، امّا کفر به روح آمرزیده نخواهد شد. هر شخصی چیزی بر ضد پسر انسان بگوید، آمرزیده خواهد شد، امّا هر کسی که بر ضد روحالقدس سخنی بگوید، نه در این عصر و نه در عصر آینده، آمرزیده نخواهد شد.»[۱۶۹]
در انجیل یوحنا، معجزات عیسی «آیت» توصیف شدهاند که عیسی آنها را به نمایش گذاشت تا مأموریت و الوهیت خود را ثابت کند؛[۱۷۰][۱۷۱] اما در اناجیل همنوا، زمانی که علمای دین و فریسیان از او «آیتی» خواستند تا ادعای خود را به اثبات برساند، درخواستشان را رد کرد[۱۷۰] و جواب داد: «نسل شرارتپیشه و زناکار آیتی میخواهند! امّا آیتی به آنها داده نخواهد شد، به غیر از آیت یونس نبی. چون نظیر که یونس سه روز و سه شب در شکم ماهیِ بزرگی بود، پسر انسان نیز سه روز و سه شب در دل زمین خواهد بود.» در اناجیل همنوا مردم معمولاً با وحشت به معجزات عیسی واکنش نشان میدهند و از او میخواهند بیمارانشان را شفا دهد، اما در انجیل یوحنا واکنش جمعیت همراه با اعتماد و ایمان است.[۱۷۲] یکی از مشخصههای تمام معجزات عیسی این است که او آنها را آزادانه انجام میدهد و هرگز در ازای آنها پولی درخواست نمیکند یا پولی که به او پیشنهاد میدهند را نمیپذیرد.[۱۷۳] توصیف معجزات عیسی در انجیلها در اغلب موارد با توضیح تعالیم عیسی همراه است و معجزات خود شامل عناصری از آن تعالیم هستند.[۱۷۴][۱۷۵] بسیاری از معجزهها اهمیت ایمان را میآموزند؛ مثلاً در شفای ده جذامی یا زنده کردن دختر یایروس، عیسی به آنها میگوید این معجزات به دلیل ایمانشان بودهاست.[۱۷۶][۱۷۷]
در میانههای هر سه انجیل همنوا دو اتفاق مهم روایت میشود: اعترافات پطرس و تجلی عیسی.[۱۴۳][۱۷۸][۱۲۸][۱۲۹] این درحالی است که انجیل یوحنا به این اتفاقات اشاره نکردهاست.[۱۷۹] پطرس در اعترافات خود خطاب به عیسی میگوید: «تو مسیح هستی، پسر خدای زنده!»[۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲] عیسی به پطرس تبریک میگوید که «پدر من که در آسمان است، این حقیقت را بر تو آشکار کرد.»[۱۸۳][۱۸۴] پس از اعترافات پطرس، عیسی به شاگردانش از مرگ قریبالوقوع خود و برخاستنش از مرگ میگوید.[۱۸۵][۱۸۶][۱۸۷]
در تجلی عیسی، او پطرس را به همراه دو حواری دیگر با خود به بالای کوهی میبرد[۱۲۸][۱۲۹][۱۴۳] و آنجا در حضور آنها، ظاهر عیسی دگرگون میشود: «چهرهاش نظیر خورشید درخشان بود و لباسش مانند نور، سفید شده بود. در این زمان، موسی و ایلیا در برابر چشمانشان ظاهر شدند و با عیسی مکالمه کردند.»[۱۸۸] سپس ابری درخشان ظاهر میشود و ندایی از آن میآید: «این است پسر من، محبوبم، که از او خشنود هستم؛ به او گوش فرا دهید.»[۱۸۹]
روایت هفته آخر زندگی عیسی (که هفته مقدس نامیده میشود) یک سوم مطالب اناجیل متعارف را به خود اختصاص دادهاست. این بخش با «بازگشت پیروزمندانه به اورشلیم» آغاز میشود و انتهای آن مصلوبشدن عیسی است.[۱۲۲][۱۴۶]
در روایات همنوا، هفته آخر در اورشلیم پایانی است بر سفر از پیریه به یهودیه که عیسی آن را در جلیل آغاز کرد.[۱۴۶] عیسی سوار بر خری وارد اورشلیم میشود که بازتابی است از داستان «خر مسیح»، حکایتی از کتاب زکریا، که در آن پادشاه متواضع یهودیان سوار بر خر وارد اورشلیم میشود. چون به اورشلیم نزدیک میشود، مردم در راهش پارچه پهن میکنند، برگهای نخل قرار میدهند و بخشهایی از مزامیر را میخوانند.[۱۹۰][۱۹۱][۱۹۲]
عیسی سپس صرافان را از معبد دوم بیرون و آنها را متهم میکند که معبد را با فعالیتهای تجاری خود به مقر دزدها تبدیل کردهاند. او سپس پیشگویی میکند که مصیبتهایی چون انبیاء دروغین، جنگ، زلزله، اختلالات آسمانی، آزار مؤمنان، «مکروه ویرانی» و محنتهای طاقتفرسا روی خواهد داد؛ اما پسر انسان سوار بر ابرها خواهد آمد و فرشتگان را خواهد فرستاد تا منتخبان خود را از چهار گوشهٔ عالم از دورترین نقاط زمین تا دورترین حدود آسمان جمع کند. عیسی زمان روی دادن این اتفاقات را «قبل از اینکه زندگی این نسل به سر آید» اعلام میکند.[۱۳۶] در یوحنا، بیرون کردن صرافان از معبد در آغاز تبلیغ عیسی اتفاق میافتد، نه در انتهای آن.[۹۳]
عیسی با بزرگان یهود در زمانهایی چون وقتی که آنها صداقت مأموریت او را زیر سؤال میبرند یا عیسی آنها را ریاکار خطاب میکند، به مشکل برمیخورد.[۱۹۰][۱۹۲] یهودا اسخریوطی، یکی از حواریون عیسی، به صورت مخفیانه با بزرگان یهودی توافق میکند که در ازای سی سکه نقره به عیسی خیانت و او را تسلیم کند.[۱۹۳][۱۹۴]
انجیل یوحنا از دو اتفاق دیگر قبل از هفته مقدس خبر میدهد.[۱۱۶] در العیزریه عیسی لازاروس را از مرگ برمیخیزاند. این آیت محکم[۹۳] باعث تنش با مقامات محلی میشود[۱۴۶] و آنان برای قتل عیسی توطئهچینی میکنند.[۱۱۶] بعد در موقع شام، شش روز پس از عید پسخ، مریم بیتعنیایی پاهای عیسی را «عطری گرانبها از سنبل خالص» عطرآگین کرده و با موهای خود خشک کرد.[۱۹۵] پس از این اتفاقات است که عیسی وارد اورشلیم میشود.[۱۱۶] در زمان ورود او، مردم به استقبالش آمده و تشویقش میکنند که باعث دشمنی بیشتر بزرگان شهر با عیسی میگردد.[۱۴۶] انجیل یوحنا سپس شام آخر را روایت میکند.[۱۱۶]
شام آخر، آخرین وعده غذایی عیسی با ۱۲ حواری خود در اورشلیم قبل از مصلوب شدنش است. آن را در هر چهار انجیل متعارف روایت کردهاند؛ همچنین نامه اول به قرنتیان هم به شام آخر اشاراتی دارد.[۴۸][۱۹۶][۱۹۷] در این شام، عیسی پیشبینی میکند که یکی از حواریونش به او خیانت خواهد کرد. هر ۱۲ حواری میگویند که قصد خیانت به عیسی را ندارند، اما او تأکید میکند خائن یکی از افراد حاضر است.[۱۹۸] متی و یوحنا، یهودا را شخص مورد نظر عیسی میدانند.[۴۸][۱۹۶][۱۹۸]
در اناجیل همنوا، عیسی نانی را برداشته و آن را چند تکه میکند؛ سپس آن را به حواریون خود میدهد و میگوید «این است بدن من که در راه شما فدا میشود. این را به یاد من بهجا آورید.» بعد از شام، جام شرابی را به آنها میدهد و ذکر میکند که «این پیاله، نشانهٔ پیمان جدید خداست که با خون من مهر میشود، خونی که جهت نجات دادن شما ریخته میشود.»[۴۸][۱۹۹] هفتآیین عشای ربانی مسیحیت برپایه اینها شکل گرفتهاست.[۲۰۰] اگرچه انجیل یوحنا اشارهای به بخش نان و شراب نمیکند، اما بیشتر محققان قبول دارند باب ششم این انجیل (از ۲۲ تا ۵۹) مفهومی ربانی دارد و دارای همخوانی با روایات همنوا و نوشتههای پولس دربارهٔ شام آخر است.[۲۰۱]
در هر چهار انجیل، عیسی پیشبینی میکند تا قبل از طلوع آفتاب و بانگ خروس، پطرس سه مرتبه او را انکار خواهد کرد.[۲۰۲][۲۰۳] در لوقا و یوحنا، این پیشگویی در زمان شام انجام میشود و در متی و مرقس بعد از آن؛ همچنین عیسی پیشگویی میکند که همه حواریونش او را تنها خواهند گذاشت.[۲۰۴] انجیل یوحنا تنها انجیلی است که میگوید عیسی پاهای حواریونش را بعد از شام شست.[۲۰۵] همان انجیل یک موعظه طولانی از عیسی را روایت کردهاست که در آن عیسی پیروانش (به غیر از یهودا) را برای رفتن خود آماده کند. بابهای ۱۴ تا ۱۷ انجیل یوحنا به سخنرانی وداع معروف است و اهمیت به خصوصی در مسیحشناسی دارند.[۲۰۶][۲۰۷]
مطابق روایات همنوا، عیسی و پیروانش به باغ جتسیمانی میروند، جایی که عیسی دعا میکند «ای پدر! این جام رنج و زحمت را از مقابل من بردار» و چنان از کشمکش روحی عذاب میکشد که «عرقش نظیر قطرههای درشت خون بر زمین میافتد.» بعد، یهودا به همراه گروهی مسلح که توسط کاهنان اعظم، کاتبان و ریشسفیدان فرستاده شدهاند، سرمیرسد. یهودا عیسی را میبوسد تا افراد او را بشناسند و آنان نیز عیسی را دستگیر میکنند. در تلاش برای جلوگیری از دستگیری، یکی از شاگردان عیسی که نامش ذکر نشده، با شمشیر گوش یکی از حاضران را میبرد. پس از دستگیری عیسی، شاگردانش به اختفا میروند و زمانی که از پطرس دربارهٔ عیسی سؤال میشد، سه مرتبه انکار میکند که او را میشناسد. بعد از انکار سوم، پطرس بانگ خروس را میشنود و پیشگویی عیسی را به خاطر میآورد؛ سپس «زارزار اشک میریزد.»[۲۰۸][۲۰۹][۲۰۲]
در یوحنا، عیسی برای خلاصی از مصلوبشدن دعا نمیکند، بلکه این انجیل او را بهگونهای مینمایاند که ضعفهای انسانی بر او تأثیری ندارند.[۲۱۰] افرادی که به دنبال دستگیری عیسی آمدهاند، سربازان رومی و نگهبانان معبد هستند.[۲۱۱] در یوحنا، یهودا عیسی را نمیبوسد بلکه عیسی شخصاً هویت خود را فاش میکند و زمانی که چنین میشود، سربازان و افسران بر روی زمین میافتند. در این انجیل، آن حواری که با شمشیر خود گوش یکی از آنها را میبرد، پطرس است و عیسی پس از آن از وی میخواهد دست نگه دارد.[۲۱۲]
بعد از دستگیری، عیسی را به سنهدرین، یک محکمه یهودی، میبرند.[۲۱۳] روایات اناجیل دربارهٔ جزئیات محاکمه او با هم متفاوت هستند.[۲۱۴] در متی، مرقس و لوقا عیسی را به خانه کاهن اعظم، قیافا، میبرند و عیسی آنجا مورد تمسخر و ضرب و شتم قرار میگیرد. صبح بعد، کاهنان اعظم و علمای دین یهود محکمهای تشکیل داده و عیسی را احضار میکنند.[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷] مطابق یوحنا، اول عیسی را به منزل پدر قیافا و بعد نزد کاهن اعظم میبرند.[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷]
در محاکمهها، عیسی به ندرت صحبت میکند، از خود دفاعی نکرده و جوابهای پراکنده و غیرمستقیمی به سوالات کاهنان میدهد که باعث میشود یکی از افسران به او سیلی بزند. در متی، عدم جواب دادن توسط عیسی باعث میشود قیافا از او سؤال کند «جوابی نداری؟»[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷] در مرقس، کاهن اعظم سپس از عیسی میپرسد: «آیا تو مسیح، فرزند خدای متبارک هستی؟» عیسی پاسخ میدهد: «هستم» و بعد پیشگویی میکند که تو آمدن پسر انسان، در دست راست خدای قادر و بر ابرهای آسمان را خواهی دید.[۲] این باعث میشود قیافا گریبان خود را چاک دهد و عیسی را به کفر متهم کند. در متی و لوقا، جواب عیسی مبهمتر است:[۲][۲۱۸] در متی پاسخ میدهد «تو خود چنین گویی» (۲۶:۶۴) و در لوقا «تو میگویی که من هستم.» (۲۲:۷۰)[۲۱۹][۲۲۰]
هر سه روایت همنوا پیش از آنکه تعمید عیسی را بازگو کنند، اطلاعاتی دربارهٔ یحیی عرضه میکنند.[۱۲۲][۱۲۳][۱۲۴] آنها درحالی یحیی را به تصویر میکشند که در زمان تعمید دادن افراد در ناحیه رود اردن در حوالی پیریه، ضمن پیشگویی آمدن شخصی «نیرومندتر از من» به مردم توصیه میکند برای گناهانشان توبه و به فقرا کمک کنند.[۱۲۵][۱۲۶] چندی بعد، عیسی یحیی را «ایلیا که میبایست بیاید» میخواند، پیامبری که انتظار میرود پیش از «روز بزرگ و هولناک پروردگار» سر برسد. به همین صورت، لوقا هم میگوید یحیی روح و نیروی ایلیا را دارد.[۱۲۷]
در مرقس، زمانی که یحیی عیسی را تعمید میدهد و او از آب خارج میشود، روحالقدس را میبیند که به شکل کبوتری به سویش میآید و صدایی از آسمان میشنود که او را «پسر خدا» خطاب میکند. این یکی از دو اتفاق در اناجیل است که در آن صدایی از آسمان عیسی را «پسر» صدا میکند؛ دیگری در جریان تجلی است.[۱۲۸][۱۲۹] سپس آن روح او را به بیابان میبرد، جایی که توسط شیطان وسوسه میشود. سپس عیسی بعد از بازداشت یحیی به جلیل میرود و «مژده خدا» را اعلام میکند. تعمید او در متی هم متفاوت نیست. در آن کتاب، یحیی معترض میشود که «من احتیاج دارم از تو تعمید بگیرم» و عیسی پاسخ میدهد «بگذار فعلاً به این شکل باشد، چون به این وسیله احکام شریعت را به جا خواهیم آورد.» در انجیل متی هم داستان وسوسه عیسی توسط شیطان در بیابان روایت شدهاست. در لوقا روحالقدس زمانی ظاهر میشود که همه تعمید داده شدهاند و عیسی مشغول عبادت است. در ادامه، یحیی بهطور ضمنی عیسی را میشناسد و پیروانش را به سوی او میفرستد تا بپرسند «آیا تو آن شخصی که قرار است بیاید هستی یا باید منتظر دیگری باشیم؟» تعمید و وسوسه او پیشزمینه تبلیغ علنی عیسی است.[۱۳۰]
انجیل یوحنا از تعمید و وسوسه عیسی چشمپوشی کردهاست. در آن انجیل، یحیی شهادت میدهد که آمدن روح به سمت عیسی را مشاهده کردهاست.[۱۲۶][۱۳۱] یحیی به صورت علنی عیسی را بره خدا اعلام میکند و تعدادی از پیروانش مرید عیسی میشود. در این انجیل، یحیی منکر میشود که همان ایلیاست. پیش از آنکه یحیی زندانی شود، عیسی و پیروانش به یهودیه میروند و مردم را تعمید میدهند و تعداد افرادی که تعمید دادهاند، از یحیی پیشی میگیرد.[۱۳۲][۱۳۳]
مطابق اناجیل همنوا تبلیغ عمومی عیسی در دو منطقه متفاوت اتفاق میافتد. او ابتدا در جلیل به تبلیغ میپردازد و به نتیجه میرسد. سپس به اورشلیم سفر میکند و پس از تبلیغ در آنجا، او را رد میکنند و سپس میکشند.[۱۳۴] عیسی پیام و آموزههای خود را به صورت کلامی ابلاغ میکند[۱۳۵] و معمولاً «ربی» خطاب میشود.[۱۳۴] او کسانی که متوجه مسیح بودنش میشوند را از صحبت دربارهٔ این موضوع منع میکند.[۱۳۶] در یوحنا، بیشتر تبلیغ در داخل و اطراف اورشلیم اتفاق میافتد. هویت الهی او به صورت عمومی اعلام و به سرعت شناخته میشود.[۹۳]
محققان تبلیغ عیسی را به چند مرحله تقسیم میکنند. تبلیغ در جلیل زمانی آغاز میشود که او از پس از وسوسه شدن توسط شیطان از بیابان یهودیه بازمیگردد. او در اطراف جلیل شروع به ابلاغ پیام خود میکند و مطابق متی، نخستین شاگردانش که بعداً هسته اصلی کلیسای اولیه را تشکیل میدهند، با او آشنا شده و همراهش سفر میکنند.[۱۳۷][۱۳۸] این دوره شامل موعظه سر کوه،[۱۳۹][۱۴۰] رام کردن طوفان، تغذیه انبوه خلق، راه رفتن بر روی آب و چند معجزه و مثل دیگر میشود.[۱۴۱] تبلیغ در جلیل با اعترافات پطرس و تجلی عیسی پایان مییابد.[۱۴۲][۱۴۳]
با سفر عیسی به سمت اورشلیم در جریان تبلیغ پیریهای، او به منطقهای بازمیگردد که در آن تعمید داده شدهاست.[۱۴۴][۱۴۵] تبلیغ آخر هم که در اورشلیم اتفاق میافتد، با ورود پیروزمندانه او به شهر در یکشنبه نخل شروع میشود.[۱۴۶] در اناجیل همنوا، در آن هفته عیسی صرافان را از معبد دوم اورشلیم بیرون میراند و یهودا معاملهای خیانتآمیز علیه عیسی انجام میدهد. این بخش با شام آخر و سخنرانی وداع به اوج میرسد.[۱۲۲][۱۴۷][۱۴۸]
در آغاز تبلیغ خود، عیسی دوازده حواری خود را انتخاب میکند. در متی و مرقس، عیسی به صورت مختصری از آنها تقاضا میکند که به او بپیوندند. چهار حواری اول او، که ماهیگیر بودند، بدون لحظهای درنگ تور و قایقهای خود را رها میکنند تا درخواست او را بپذیرند. در یوحنا، دو حواری اول عیسی از شاگردان یحیی بودند. یحیی عیسی را میبیند و او را بره خدا خطاب میکند. آن دو این را میشنوند و نتیجتاً به عیسی میپیوندند.[۱۴۹][۱۵۰] علاوه بر ۱۲ حواری، سطر نخستین موعظه در دشت نشان از آن دارد که عیسی مریدان بسیار بیشتری داشتهاست. همچنین در باب ۱۰ از لوقا، عیسی هفتاد یا هفتاد و دو تن از پیروانش را در گروههای دو تایی به شهرها میفرستد تا آنها را برای بازدید در آینده آماده کند. آنها وظیفه داشتند اگر جایی از آنها به گرمی پذیرایی شد، آن مهماننوازی را رد نکنند، بیماران را شفا دهند و به آنها خبر دهند که «ملکوت الهی نزدیک است.»[۱۵۱]
در مرقس، مریدان «کند ذهن» مجسم شدهاند. آنها توانایی درک معجزات عیسی یا مثلهای او را ندارد. متوجه نمیشوند که «برخاستن مردگان از مرگ» به واقع چه معنایی دارد و زمانی که عیسی بازداشت میشود، او را رها میکنند.[۱۳۶]
در اناجیل همنوا، «ملکوت الهی» (یا ملکوت آسمان در انجیل متی) قسمت اعظم تعالیم عیسی که معمولاً به شکل مَثَل هستند،[۱۵۲] را تشکیل دادهاست. در مرقس باب ۱، رسیدن این ملکوت «قریبالوقوع» و در لوقا باب ۱۷، در زمان با تبلیغ عیسی «در بین شما» توصیف شدهاست. او وعده ورود به ملکوت الهی به آن کسانی که پیامش را پذیرفتهاند، میدهد. عیسی از «پسر انسان»، شخصیتی آخرالزمانی که برای یک جا گردآوردن انتخاب شدگان خواهد آمد، سخن میگوید.[۲]
عیسی مردم را دعوت میکند از گناهان خود توبه کرده و خود را کاملاً وقف خدا کنند.[۲] او شاگردان خود را به پیروی از قانون یهود دعوت میکند، اما عدهای بر آن بودند که شخص عیسی از برخی از آن قوانین تخطی کردهاست.[۲] زمانی که از او میپرسند «بزرگترین حکم در شریعت» چیست، جواب میدهد «به خدای خود با تمام دل و با تمام جان و با تمام فکر خود محبت کن. اولین و بزرگترین حکم این است. دومین حکم هم نظیر حکم اول است: همسایه خود را مانند خویشتن محبت کن.» دیگر تعلیمات اخلاقی عیسی شامل «دوست داشتن دشمنان»، «دوری از شهوت و نفرت»، «زمانی که کسی به تو سیلی زد، از او بخواه که به سمت دیگر هم سیلی بزند» و «بخشیدن کسانی که گناهی در حق تو مرتکب شدهاند» میشود.[۱۵۳]
انجیل یوحنا آموزههای عیسی را نه تعلیمات شخص او، که مکاشفه الهی مینمایاند. یحیی، به عنوان مثال، در یوحنا باب ۳ میگوید «شخصی از سوی خدا فرستاده شدهاست، کلام خدا را ابراز میکند، چون خدا روح خویش را بدون حد و حصر به او عطا میکند.» در باب هفتم همان انجیل، عیسی میگوید «تعالیم من به من متعلق ندارند، بلکه متعلق به او که مرا فرستاده، هستند.» او حرف مشابهی را در باب چهاردهم ابراز میکند: «آیا قبول نمیکنی که من در پدر هستم و پدر در من است؟ حرفهایی که به شما میگویم از خودم نیست، تمامی اینها کار آن پدری است که در من ساکن است.»[۱۵۴][۱۵۵]
عیسی یک یهودی بود[۹۹] و از بطن مریم همسر یوسف تولد یافت. انجیل متی و انجیل لوقا دو روایت متفاوت از اجداد عیسی ارائه کردهاند. متی، نسل عیسی را از طریق داوود به ابراهیم میرساند[۱۰۰][۱۰۱] و مطابق لوقا، نسل عیسی به آدم و از طریق او به خدا میرسد.[۱۰۲][۱۰۳] دو شجرهنامهای که این دو انجیل گزارش کردهاند، بین ابراهیم و داوود شباهت زیادی دارند اما از آنجا به بعد، اسامی ارائه شده تفاوت بسیاری با یکدیگر دارند. در متی ۲۷ نسل بین داوود و یوسف نجار فاصلهاست، حال آنکه در لوقا ۴۲ نسل، بدون تقریباً هیچ اشتراکی در اسامی دو فهرست. تئوریهای مختلف برای توضیح تفاوت دو تبارنامه عیسی مطرح شدهاست.
متی و لوقا هر دو تولد عیسی، به خصوص زایش او از یک باکره در بیتلحم را، به وقوع پیوستن پیشگویی میدانند. روایت لوقا اتفاقات پیش از تولد او را هم شرح دادهاست و مریم در مرکز روایتش قرار دارد، حال آنکه متی به اتفاقات پس از تولد پرداخته و یوسف را شخصیت محوری روایت خود قرار داده.[۱۰۴][۱۰۵][۱۰۶] مطابق هر دو منبع، والدین عیسی، مریم و نامزد او، یوسف نجار، بودند؛ هر دو منبع بر تولد او از یک باکره تأکید کردهاند و متذکر شدهاند که روحالقدس عیسی را زمانی که مریم هنوز باکره بود، در رحم او قرار داد.[۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹] در عین حال، شواهدی در اعمال رسولان در انجیل لوقا وجود دارد که نشان میدهد نسل عیسی از طریق یوسف به داوود میرسد. ظاهراً با پذیرش عیسی به عنوان فرزند خود توسط یوسف، تصور میشده که، مانند بسیاری دیگر در دنیای باستان، عیسی دارای دو پدر است.
در روایت متی، بارداری مریم برای یوسف دردسر ساز میشود، اما در اولین رؤیای از سه رویایش، یک فرشته به او اطمینان میدهد که از ازدواج با مریم نهراسد، زیرا روحالقدس باعث به وجود آمدن بچه شدهاست.[۱۱۱] در متی، مغانی از شرق برای عیسی به عنوان پادشاه یهودیان، هدیه میآورند. آنها زمانی که عیسی یک خردسال — و نه یک نوزاد — است، خانه او در بیتلحم را پیدا میکنند. در همان انجیل، هیرود از خبر تولد عیسی مطلع میشود و قصد قتل او میکند؛ نتیجتاً دستور میدهد همه کودکان مذکر زیر دو سال در بیتلحم را بکشند. اما در رؤیای دوم یوسف، فرشتهای به او اخطار میدهد و او به همراه خانوادهاش به مصر متواری میشوند — بعدها بازمیگردند و در ناصره ساکن میشوند.[۱۱۱][۱۱۲][۱۱۳]
در لوقا، جبرئیل به مریم خبر میدهد که او از روحالقدس باردار خواهد شد و فرزندی به نام عیسی خواهد زایید.[۱۰۵][۱۰۷] مریم زمانی که در آستانه وضع حمل است، به همراه یوسف از ناصره به بیتلحم، وطن اجداد یوسف، بازمیگردد تا در سرشماری مالیاتی که سزار آگوستوس دستورش را داده، شرکت کنند. مریم آنجا کودک خود را میزاید و چون موفق نمیشوند در یک مسافرخانه اتاقی پیدا کنند، کودک خود را در آخوری قرار میدهد. یک فرشته خبر تولد عیسی را به گروهی از چوپانان اعلام میکنند و آنان برای دیدار نوزاد به بیتلحم سفر میکنند و خبر تولد او را پخش میکنند. بعد از ارائه عیسی در معبد، مریم و یوسف به همراه نوزاد به ناصره بازمیگردند.[۱۰۵][۱۰۷]
محل زندگی عیسی در کودکی، بنا به اناجیل لوقا و متی، شهر ناصره در جلیل بود که در آنجا با خانوادهاش زندگی میکرد. در اناجیل نام یوسف در روایت کودکی عیسی ذکر شدهاست، اما پس از آن دیگر هیچ اشارهای به او نمیشود.[۱۱۴] اعضای خانواده عیسی — مادرش مریم، برادرانش یعقوب، یوسف، شمعون و یهودا و خواهرانش که نامشان ذکر نشده — هم در اناجیل و دیگر منابع مورد اشاره واقع شدهاند.[۱۱۵]
بنا به انجیل مرقس، عیسی با همسایگان و خانوادهاش به مشکل خورد.[۱۱۶] زمانی که مردم شروع به دیوانه خطاب کردن عیسی کردند، مادر و برادرانش از خانه بیرون رفتند و تلاش کردند مانع او شوند. عیسی پاسخ داد که پیروانش هستند که خانواده اویند. در یوحنا، مریم عیسی را در تا پای صلیب همراهی میکند که باعث نگرانی عیسی برای سلامت مادر خود میشود.[۱۱۷]
در مرقس ۶:۳، از عیسی با عنوان τέκτων (تکتون) یاد شدهاست که ترجمه معمولش «نجار» است اما میتواند معانی گستردهای چون معمار هم داشته باشد.[۱۱۸][۱۱۹] اناجیل متذکر شدهاند که عیسی توانایی خواندن، تفسیر و بحث دربارهٔ متون مقدس مذهبی را داشتهاست، اما این لزوماً به معنای طی کردن آموزش رایجی که کاتبان در آن عصر پشت سر میگذاشتند، توسط عیسی نیست.[۱۲۰]
پس از تقدیم عیسی، مطابق قوانین یهودی، در معبد، مردی به نام شمعون مریم را خطاب قرار میدهد و میگوید که عیسی «نشانهای است که در رد کردن او افکار پنهانی عدهٔ کثیری نمایان خواهد شد و در دل تو نیز خنجری فرو خواهد رفت.» سالها بعد، زمانی که عیسی در سفر به اورشلیم برای عید پسح گم میشود، والدینش او را در حالی در یک معبد پیدا میکنند که در میان معلمان نشسته بود، به آنان گوش میداد و از آنها سؤال میکرد. کسانی که آنجا بودند، از «هوش او و از پاسخهایی که میداد» حیرتزده شده بودند. مریم از عیسی میپرسد «پسرم، چرا با ما چنین کردی؟ من و پدرت با اضطراب زیاد در پی تو بودیم» و عیسی پاسخ میدهد «چرا چنین کردید؟ مگر خبر نداشتید من باید در منزل پدرم باشم» اما آنها متوجه نشدند منظورش چیست.[۱۲۱]