در گاتاها یک مرتبه[و ۹] گفته شده که اهورامزدا با «خرد» خود جهان را آفریدهاست؛ اما در جایی دیگر[و ۱۰] گفته شده که او این کار را از طریق «سپنتا مینوی» خودش به انجام رساندهاست. رابطه میان سپنتا مینو و اهورامزدا به سادگی قابل تعیین نیست. نخستین عمل اهورامزدا به عنوان خالق، آفرینش ۶ «وجود» بود که سنت زرتشتی آنها را «امشاسپندان» خواندهاست. اینها ابعاد وجود اهورامزدایند که در کنار سپنتا مینو یک هفتگانه نیرومند را تشکیل میدهند. آنها هر کدام به یکی از هفت مخلوق مرتبط است؛ مثلاً انسان به سپنتا مینو تعلق دارد؛ یعنی متعلق به خود اهورامزداست.[۹۵]
زرتشت رابطهای پیچیده میان اهورامزدا و امشاسپندان قائل است. آنها به اندازهای نزدیکند که زرتشت، به صورت استعارهای، اهورامزدا را پدر «اشه» و «وهومنه» میخواند و از آرمیتی (سپندارمذ) به عنوان دختر او یاد میکند. اما این رابطه زمانی واضحتر میشود که زرتشت جمع اهورامزدا و یکی از امشاسپندان را با ضمیر مفرد – «تو» – خطاب میکند. به عنوان مثال، در یسنه ۲۹٫۱۰ میگوید که «ای اهورامزدا، ای اشه! اینان را از نیرو و شهریاری مینوی برخوردار کن!»[۹۶]
به عنوان خالق و نگهدار اشه، اهورامزدا نگهبان عدالت و دوست انسان عادل است. نتیجتاً زرتشت با اعتماد زیادی با او سخن میگوید و کمک میخواهد و «و مرا آرزوست که با تو دیدار و هَمپُرسِگی کنم.» از این رو مطابق گفته بویس، زرتشت «اطمینان» دارد که مشغول گفتگو با اوست. زرتشت «وظیفه» بازگویی حقیقت به نوع بشر را پذیرفته و زمانی که با مخالفت روبرو میشود، رو به سوی خدایش میکند و از او یاری میخواهد.[۹۷]
در ریگودا «دئوا» به معنی «الهی» است و «اسورا» معنی «پروردگار» دارد اما در گاتاها کلمه «دائوا» به نیروهای خدایی شریر اطلاق میشود.[۹۸] اما به نظر میرسد که دیوان همیشه بد نبودهاند؛ زرتشت در یسنه ۴۴٫۲۰ از اهورامزدا میپرسد که «ای مزدا! آیا دیوان تاکنون فرمان نیکی صادر کردهاند؟» عبارت مشابهی در ریگودا (۷٫۱۰۴٫۱۴) هم وجود دارد که شاعر، آگنی (یکی از دیوان) را به دلیل اینکه از او عصبانی است، سرزنش میکند. در واقع به نظر میرسد دیوان هندو احساسات مختلفی داشتهاند و همیشه خیرخواه نبودهاند اما تکامل ثنویت در آموزههای زرتشت باعث شده تا دیوان را در طبقه نیروهای شریر قرار دهد. او خود در یسنه ۳۰٫۶ میگوید که دیوان بد هستند چرا که خود با آزادی جناح شریر این مبارزه کیهانی را انتخاب کردهاند.[۹۹]
حداقل از اوایل ۱۸۸۰ میلادی قرار دادن دیوان در دسته نیروهای شریر به عنوان اصلاحاتی که زرتشت بر دین ایرانی اعمال کرده در نظر گرفته شدهاست. با این حال هیچ مدرکی دربارهٔ وضعیت دیوان در ایرانِ قبل از زرتشت وجود ندارد. بنا به گفته پرودس اکتور شروو نسبت دادن این اصلاحات به زرتشت به دلیل مقایسه میان متون ایرانی و هندی بودهاست.[۱۰۰]
با استناد به مسئله شر،[۱۰۱] اگر خدا نمیخواهد مشکلات و ناعدالتیهای جهان را از بین ببرد، پس شریر است و اگر میخواهد اما نمیتواند، پس قادر نیست؛ نتیجتاً نمیتواند بهطور همزمان نیکخواه و قادر مطلق باشد. ماهیت دوگانه مزدیسنا، زرتشت را به نخستین کسی بدل میسازد که پاسخی بر مسئله شر ارائه داد، یا چنانکه جیمز آر. راسل میگوید، به شکل «ظریفی» رامنشدنیترین راز تمام ادیان را حل کرد.[۱۰۲] راهحل ارائه شده توسط زرتشت، یعنی کشمکش میان اهورامزدا، آن نیک مطلقی که بدی در او وجود ندارد و اهریمن، آن شریری که نیکی در او وجود ندارد، کاملاً نوآورانه و بکر به نظر میرسد. در یک سو، او به پیروان اشه (راستی) وعده پیروزی نهایی خیر بر شر در نبرد پایانی را داد و در سوی دیگر، توضیحاتی منطقی برای موجودیت شر به دلیل وجود آزادی اختیار و دو حالت وجود یا موجودیت ارائه کرد.[۱۰۳]
پاسخ زرتشت به مسئله شر، بر موجودیت دو «مینو»، دو قدرت برابر که در گاتاها «همزاد» توصیف شدهاند، استوار است. دو قدرت مطلق، خیر و شر، که نه تنها در جهان معنوی تجلی پیدا کردهاند، بلکه جهان مادی را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهند. انگره مینو (مینوی شر)، شریر است چرا که با آزادی اختیار برگزیده که چنین باشد. سپنتا مینو (مینوی خیر) خود را در خلقت تجلی داده، حال آنکه انگره مینو خود را با ناپاکی و هجوم خشونتآمیز تجلی میدهد.[۱۰۴] ایرانشناس آلمانی والتر هنینگ میگوید: «از نظر من، ثنویتی از این نوع تنها میتواند بر پایه توحیدی از قبل موجود شکل بگیرد، بر پایه آن که یک خدا، یک خدای خوب، مسئول جهان است. به این دلیل، من میخواهم ادعا کنم دینی که زرتشت با آن تربیت شد کاملاً توحیدی بودهاست. در نتیجه، دینِ زرتشت اعتراضی علیه یکتاپرستی است. هرکجا که یک دین توحیدی پا میگیرد – در صورتی که یک انسان با یک مغز درون کلهاش در آن حوالی وجود داشته باشد – صدای چنین اعتراضاتی بلند میشود. هر ادعا مبنی بر اینکه دنیا توسط یک خدای خوب خلق شده باید این سؤال را به وجود بیاورد که چرا جهان خیلی از «خوب بودن» فاصله دارد. جواب زرتشت، که دنیا توسط یک خدای خوب و یک مینوی شریر، دو قدرت برابر، خلق شده پاسخ کاملی است: این یک پاسخ منطقی است.»[۱۰۵] جیمز بوید و دونالد کروسبی در بررسی نظر هنینگ میگویند که این پاسخی خردگرایانه برای خلق جهان توسط خدا — برای اینکه انسان به او در نبرد با نیروهای شر یاری رساند — هم هست[۱۰۶] و به علاوه تصویر قانعکنندهای از خدا به عنوان خیر مطلق ارائه میکند و به انسان، به عنوان همکار اهورامزدا که آزادانه میتواند دعوت خدا را بپذیرد یا رد کند، مقامی والا و جایگاهی مهم میدهد؛ اما این سؤال را ایجاد میکند که برابری دو مینوی همزاد چطور با پیروزی قطعی نیروهای خیر که زرتشت وعدهاش را داده از نظر فلسفی و دینی سازگار است؟ اگر پیروزی اهورامزدا قطعی است، «آیا این دوباره همان مشکل سنتی ادیان را زنده نمیکند؟» فاکس به این موضوع اضافه میکند که «آیا میشود همزمان پیروزی نهایی اهورامزدا را قطعی دانست و هم پذیرفت که او در آغاز با یک نیروی شریر برابر بودهاست؟» بوید و کرسبی معتقدند اگر زرتشت دو نیرو را برابر میدانست، دیگر دلیلی نداشت که پیروزی نیکان را پیشبینی کند و به علاوه، این موضوع انسانها را وارد یک «قمار نامطمئن» دربارهٔ انتخاب خدای پیروز میکند.[۱۰۷]
شیکد و پس از او ماری بویس تلاش کردند این موضوع را با شرح اینکه اهریمن موجودیت گیتیایی ندارد و تنها در حالت مینویی میتواند با اهورامزدا رقابت کند، حال آنکه اهورامزدا میتواند موجوداتی گیتیایی خلق کند تا به او در نبرد یاری رسانند حل کنند؛ نتیجتاً کفه به سمت نیروهای خیر سنگینی میکند. بویس میگوید «شر برای زرتشت چیزی است که در دام میاندازد و مخلوقات سپنتا مینو را به نابودی میکشاند.»[۱۰۸] نظر بویس بر این استوار است که زرتشت در یسنه ۳۰٫۴ ذکر کرده که از میان دو مینوی همزاد، «یکی زندگی را خلق کرد و دیگری نازندگی را.» برداشت شیکد و بویس نسبت به هنینگ این برتری را دارد که دیگر ضروری نیست مفاهیم مشکلدار «قادر مطلق» و «آگاه مطلق» به اهورامزدا نسبت داده شود تا بتواند کشمکش کیهانی را پیروز شود، بلکه انسانها سرنوشت نبرد را رقم میزنند؛ به علاوه، این نظریه به زندگی انسان یک «معنی واقعی» میبخشد. هرچند این برداشت هم مشکلات خودش را دارد؛ به عنوان مثال بویس شخصاً اشاره میکند که سنت زرتشتی خلق موجوداتی چون گرگ را به اهریمن نسبت میدهد و شیکد میگوید که هیچ اشارهای در اوستا نیست که نشان دهد اهریمن توانایی خلق گیتیایی ندارد.[۱۰۹] از دید فلسفی هم عدم موجودیت مادی دلیل کافی برای شکست قطعی اهریمن به حساب نمیآید.[۱۱۰]
برداشت سومی هم وجود دارد که افرادی چون فاکس، زنر و گرشویچ از آن پشتیبانی میکنند: سپنتا مینو و اهورامزدا یکی نیستند. این محققان اشاره به «دو مینوی همزاد» در گاتاها را مورد استناد قرار میدهند و برداشت میکنند که در واقع سپنتا مینو و انگره مینو فرزندان اهورامزدا هستند و مانند اهورامزدا آزادی اراده دارند؛ اهورامزدا خود راستی را انتخاب کرد اما انگره مینو که دروغ را برگزیده، باید در نهایت نابود شود.[۱۱۱] آنها استدلال میکنند اگر، مطابق یسنه ۴۷٫۳، اهورامزدا «پدر سپنتا مینو» است و سپنتا مینو و انگره مینو همزادند، طبیعتاً اهورامزدا باید پدر انگره مینو هم باشد. نتیجتاً آموزههای زرتشت بر «یکتاپرستی» استوار است. اما این موضوع توسط گاتاها پشتیبانی نمیشود؛ فاکس خود معترف است که «زرتشت در هیچکجا بهطور واضحی حرف از یکتاپرستی نمیزند.»[۱۱۲] به علاوه، هاتِ «همزاد بودن دو مینو» هیچ اشارهای به پدر مشترک آنان نمیکند و تنها میتواند منظور این باشد که در یک زمان پا به عرصه وجود گذاشتهاند. همچنین اشاره یسنه ۴۷٫۳ به «پدر سپنتا مینو» بودن اهورامزدا احتمالاً معنایی جز ارتباط نزدیک آن دو و حتی یکی بودن آنها ندارد. مشکل فلسفی این برداشت آن است که اگر اهورامزدا، آنطور که زنر ادعا میکند، قادر مطلق است پس نباید اهریمن به طریقی مخلوق خود او باشد؟ فاکس پاسخ میدهد که اهورامزدا با خلق موجودات آزاد، نیروهای «باالقوه شریر» خلق میکند که باز سؤال ایجاد میشود: «اگر اهورامزدا میداند که آنها رو به شرارت خواهند گذاشت، پس چرا خلقشان میکند؟»[۱۱۳] در مجموع، بنا به گفته گراردو نیولی، ثنویت در قلب آموزههای زرتشت قرار دارد و با قرار دادن اهورامزدا در جایگاهی بالاتر نسبت به دو مینو، نمیتوان منکر دوگانگی آن شد. هرچند نیولی معتقد است در آموزههای زرتشت، «ثنویت قدرتمند» و «گرایشهایی یکتاپرستانه» همزیستی دارند.[۱۱۴] نیولی در کتاب زمان و زادگاه زرتشت با اشاره به پدری اهورامزدا برای سپنتا مینیو، و همزاد خوانده شدن دو مینوی متقابل، اهورامزدا را پدر و خاستگاه هر دو مینو دانستهاست. وی با تأکید بر اینکه ثنویت مطرح شده در گاهان صرفاً ثنویتی اخلاقی و فلسفی است، همزاد بودن دو مینو را به معنی برابری و یکسانی طبیعت آن دو گرفتهاست.[۱۱۵] فرانتس کونیگ در دانشنامه بریتانیکا مینویسد «زرتشت به دلیل یکتاپرستی آشکار (خدایی، که او را اهورامزدا یا «پروردگار حکیم» خواندهاست) و همچنین دوگانهانگاری ادعایی وی (مشهود در تمایز آشکار بین نیروهای نیک و نیروهای شر) مورد توجه دانشمندان بودهاست.»[۱۱۶] به عقیده چنگیز مولایی در تاریخ جامع ایران، «خداشناسی زرتشتی بر مبنای اعتقاد به یگانگی و یکتاپرستی اهورامزدا، پرستش و نیایش و رواج نام این خدای یگانه شکل گرفتهاست.»[۱۱۷]