عیسی به شیوهای که در انجیلها توصیف شدهاست موجودی فراتر از محدودیتها و تواناییهای انسانی است. برای بیشتر تاریخ مسیحیت این مشکل بزرگی به حساب نمیآمد، اما از عصر روشنگری بدین سو عدهای به دنبال یافتن عیسی در محدوده تواناییهای انسان رفتند.[۱۷] تا قبل از آن دوره، انجیلها را معمولاً منابع معتبر تاریخی قلمداد میکردند، اما از آن زمان پژوهشگرانی ظهور کردند که صحت تاریخی عهد جدید را زیر سؤال بردند و میان عیسی در اناجیل و عیسی در تاریخ تمایز قائل شدند.[۱۸] از قرن ۱۸، محققان سه شیوه جداگانه برای شناخت شخصیت تاریخی عیسی پیش گرفتند که هر کدام مشخصههای خودش را دارد و بر اساس تحقیقات متفاوتی شکل گرفتهاست.[۱۹][۲۰] موجودیت یک شخصیت تاریخی به نام عیسی و اتفاقات کلی زندگیاش بهطور گستردهای توسط محققان پذیرفته شدهاست، اما تصویری که توسط پژوهشگران مختلف از او رسم شدهاست، با یکدیگر و همچنین با تصویر او در اناجیل متفاوت است.[۲۱][۲۲]
تلاشها برای بازسازی تاریخی زندگی عیسی شامل گستره متفاوتی میشود که از دیدگاه ماکسیمالیستی قرن نوزدهم که در آن اناجیل تا جای ممکن به عنوان منبع معتبر قلمداد میشدند تا دیدگاه مینیمالیستی قرن بیستم که تقریباً هیچ چیز دربارهٔ عیسی به عنوان اتفاق تاریخی پذیرفته نمیشد، متفاوت است.[۲۳] از دهه ۱۹۵۰، شیوه جدیدی در راه یافتن عیسای تاریخی شکل گرفت و دیدگاه مینیمالیستی رنگ باخت.[۲۴][۲۵] هرچند این نظریه که انجیلها کاملاً صحیح هستند توسط منابع تاریخی پشتیبانی نمیشود، اما از دهه هشتاد میان دانشوران اتفاق نظر وجود دارد که به غیر از اتفاقات مشخصی که از نظر تاریخی اثبات شدهاند، سایر عناصر زندگی عیسی از نظر تاریخی «محتمل» هستند.[۲۴][۲۶][۲۷] تمرکز تحقیقات نوین در ربط با شخصیت تاریخی عیسی بر یافتن محتملترین عناصر قرار دادهاست.[۲۸][۲۹]
محققان عهد جدید در بررسی انجیلهای متعارف (مرقس، متی، لوقا و یوحنا) با چالشهای بزرگی روبرو هستند.[۳۰] اناجیل را نمیتوان در معنای امروزی «زندگینامه» قلمداد کرد و نویسندگان آنها درحالی که بسیاری از جزئیات زندگی عیسی را از قلم انداختهاند، به مسائلی چون اهمیت او از دید الهی یا تبلیغ علنی او میان مردم میپردازند.[۳۰] گزارشها دربارهٔ اتفاقات فراطبیعی مربوط به عیسی نظیر مرگ و برخاستن او کار محققان را حتی سختتر هم میکند.[۳۰] پژوهشگران انجیلها را منابع بیطرفی نمیدانند زیرا نویسندگان تلاش میکردند عیسی را تجلیل کنند.[۳۱] کماکان، منابع بهتری دربارهٔ زندگی عیسی نسبت به زندگی افرادی چون اسکندر مقدونی در اختیار پژوهشگران است.[۳۱] آنها معیارهای مشخصی برای قضاوت دربارهٔ تاریخیبودن اتفاق دارند که شامل ملاک تصدیق چندگانه، ملاک انسجام و ملاک انقطاع است.[۳۲] صحت تاریخی یک اتفاق بسته به اعتبار منابع هم هست؛ اناجیل به واقع دربارهٔ زندگی عیسی متناقض و نامستقل هستند. مرقس که احتمالاً اولین انجیل مکتوب شدهاست، برای دههها معتبرترین از لحاظ تاریخی بهشمار میرود.[۳۳] یوحنا که بعد از همه مکتوب شدهاست، بهطور قابل توجهی با انجیلهای همنوا متفاوت است و آن را دارای اعتبار کمتری میدانند؛ هرچند اخیراً پژوهشگران بیشتری پذیرفتهاند که یوحنا شاید شامل هستهای از محتوای قدیمی باشد که ممکن است به اندازه اناجیل همنوا یا حتی بیشتر ارزش تاریخی داشته باشد.[۳۴]
انجیلهای نامتعارف جملگی به اناجیل متعارف وابستهاند و در این بین فقط انجیل توماس ممکن است استثنا و شاهدی مستقل بر بسیاری از کلمات قصار یا مَثَلهای عیسی باشد. به عنوان مثال، توماس تأیید میکند که عیسی فقرا را مورد رحمت قرار میداد. این گفته پیش از اینکه با گفتههای مشابه در منبع کیو مخلوط شود، به صورت مستقل به دست او رسیدهاست.[۳۵] از دید مورخان، بیشتر داستانهای دیگر انجیلهای نامتعارف، مانند داستان تبدیل گل به پرنده توسط عیسی در کودکی، به وضوح افسانهای هستند.[۳۶] هر چند شاید در دیگر متون غیرمتعارف مسیحی مطالبی وجود داشته باشد که بتواند دربارهٔ تحقیقات تاریخی در ربط با عیسی ارزشمند باشند.[۳۷]
منابع غیرمسیحی اولیه که وجود تاریخی عیسی را ثبت کردهاند شامل آثار یوسف فلاوی (زاده ۳۷- درگذشته حدود ۱۰۰ میلادی) و تاسیتوس (۵۶ – ۱۱۷) هستند.[۳۸][۳۹] لوئیز فلدمن که متخصص آثار یوسف فلاوی است میگوید که عده کمی به اصالت اشاره یوسف به عیسی در کتاب ۲۰ از تاریخ باستان یهودیان شک کردهاند.[۴۰][۴۱] فلاوی از او با عناوینی چون «مرد خردمند» و «معلم مردم» یاد کردهاست. نیز محکوم به مرگشدن او توسط پیلاطس و وجود «طایفه مسیحیان» را تأیید کردهاست. در بخشی دیگر از یعقوب، «برادر عیسی که مسیح خوانده میشد» یاد شدهاست.[۳۶] تاسیتوس در کتاب ۱۵ از سالنامهها از عیسی و اعدام او توسط پونتیوس پیلاطس یاد کردهاند. محققان بهطور کلی مطلب تاسیتوس را به عنوان منبعی مستقل رومی معتبر و دارای ارزش تاریخی میدانند.[۴۲] سوئتونیوس مورخ رومی قرون اول و دوم از اخراج آن دسته از یهودیهایی که «تحت فتنه یک کریستوسنامی آشوب میآفریدند» از شهر رم نوشتهاست. بیشتر این منابع فقط مرگ عیسی و اعمال پیروانش بعد از مرگ او را ذکر کردهاند.[۳۶]
منابع غیرمسیحی به دو دلیل ارزشمندند؛ نخست آنکه نشان میدهند ناظران بیطرف یا متخاصم هیچ شکی دربارهٔ موجودیت تاریخی عیسی نداشتهاند و دوم آنکه تقریباً تصویری از عیسی رسم کردهاند که میتواند با منابع مسیحی هم سازگار باشد: عیسی یک آموزگار بود، به انجام معجزه معروف بود، برادری به نام یعقوب داشت و بهطور خشونتآمیزی کشته شد.[۱]